ღموج درياღ

 

جای من خالی‌ست

جای من در عشق

جای من در لحظه‌های بی‌دریغ اولین دیدار

جای من در شوق تابستانی آن چشم

جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می‌گفت

جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت

جای من خالی‌ست

من کجا گم کرده‌ام آهنگ باران را؟!

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟!

می‌شود برگشت

می‌شود برگشت و در خود جستجویی کرد

در کجا یک کودک ده‌ساله

در دلواپسی گم شد؟

می‌شود برگشت

تا دبستان راه کوتاهی‌ست

می‌شود از رد باران رفت

می‌شود با سادگی آمیخت

می‌شود کوچک‌تر از اینجا و اکنون شد

من بهار دیگری را دوست می‌دارم

جای من خالی‌ست

جای من در درس نقاشی

جای من در چشم‌های دختر خورشید

جای من در لحظه‌های ناب

جای من در نمره‌های بیست

جای من در زندگی خالی‌ست

می‌شود برگشت

اشتیاق چشم‌هایم را تماشا کن

می‌شود در سردی ِ سرشاخه‌های باغ

جشن رویش را بیفروزیم

دوستی را می‌شود پرسید

چشم‌ها را می‌شود آموخت

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بیاموزیم

مهربانی را هدیه دهیم

 

نوشته شده در دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:مهربانی,باران,رویش,کودک,عشق,دبستان,دوستی,شاخه های باغ,جشن,اشتیاق,چشم,تماشا,زندگی,لحظه های ناب,لبخند,ساعت 1:41 توسط باران| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - قالب وبلاگ