سـلامتے خـودم... خدایا تو کی میبینی ومیفهمی... کم آوردم خدا... تا کی سکوت..؟! ﻧـــﮕﺎﻫــﺖ ﺑـــﻪ ﺁﻥ ﺑـــﺎﻻ ﺑـــﺎﺷـﺪ ﺗـــﺎ ﺩﻟـــﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫـــﺎی ﺍﯾـــﻦ ﭘــــﺎﯾــﻴــﻦ ﻧــــﮕـــﻴـﺮﺩ… گیرم که باخته ام !!! به طه .... به یس .... به معراج احمد.... چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما نسیم کرامت وزیدن گرفته یا .......مهدی ....... یا...... مهدی...... مددی خنده های ما در خلال روز های زندگی ، در عبور روزهای کودکی ؛ و در شروع یک بلوغ مخملی گم شدند ... آه زندگی ! زود اعتراف کن ! خنده های ما کجاست ؟ دست و نزد کیست ؟ آه زندگی ... آی زندگی ... زود و زود و زود تند و تند و تند پاسخم بده ... تا کی می خوای غصه نداشته هات رو بخوری ؟ زندگی کن ... با هر آنچه به تو رسیده ...! کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند ترکتان نخواهند کرد ؛ آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت ... مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند
واینم جمله اخر که خیلی زیباست وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده، تا خودت باشی و خودش دلم که میگیره آروم خودمو بغل میکنم دست نوازش به سرم می کشم لبخند می زنم و آهسته می گم گریه نکن عزیزم من هستم خودم به تنهایی هوای همه نداشته هاتو دارم کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوســـت داشتن محضه
کنارم هستی و بازم ، بهونه هامو میگیرم میگم وای ، چقدر سرده ،میام دستاتو میگیرم یه وفت تنها نری جایی ، که از تنهایی میمیرم از اینجا تا دم در هم بری ، دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم ، تو فکر بودن با هم محاله پیش من باشی ، برم سرگرم کاری شم میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری تو هم از بس منو میخوای ، یه جورایی خودآزاری یـــــه جـــــــورایـــــــــــــــی ، خــود آزاری کنارم هستی و انگار ، همین نزدیکیاست دریا مگه موهاتو وا کردی ، که موجش اومده اینجا قشنگه ردپای عشق ، بیا بی چتر زیر برف اگه حاله منو داری ، میفهمی یعنی چی این حرف میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خودآزاری یه جورایی خودآزاری....... تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟ تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز، و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا، تو از خورشید پرسیدی، چرا تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟ تو آیاهیچ میدانی، نباشی، مردهای در خویش؟ ببینم، با محبت، مهر، زیبایی، نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق! تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟ جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟ چهار تا مهندس برق، مكانيك، شيمي و كامپيوتر با يه ماشين در حال مسافرت بودن كه يهو ماشين خراب ميشه. خاموش ميكنه و ديگه هر چي استارت ميزنن روشن نميشه.
به من چه ، که عکس بی ربطه خوشم اوووووومد گذاشتم..! دلم خواست .... آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛
شکایت از که کنم کانچه میرود به سرم
گناه جهل من و جرم اشتباه من است
نه از قضا گله اى دارم و نه از تقدیر که دشمنم همه اندیشه تباه من است این داستان رو کسی برام تعریف کرد و قسم میخورد که واقعیه:دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم! در ادامه مطلب... نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد باده خرم عید است که در ساغر شد روز عید است ، سوی میکده آیید به شکر که ببخشند هر آنکس که در این دفتر شد . . . عید سعید فطر بر شما دوستان مبارک به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
در دعاهای قنوت سحرت در مناجات خدایی شدنت هرگز از یاد مبر،من جا مانده که بی حد به دعا محتاجم شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند! استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ در ادامه مطلب:
شما یادتون نمیاد اون موقع ها وقتی مدادمونو که میتراشیدیم همش مواظب بودیم که این آشغال تراشش نشکنه همینجوری هی پیچ بخوره روی تابلو خوانده می شد: "من کور هستم لطفا کمک کنید." بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد: دل شود امشب شکوفا در زمین می زند لبخند شادی بر زمین آسمان ِ دل تبسم می کند روی ماهت را تجسم می کند . . . ولادت حضرت مهدی (عج) برهمه عاشقان مبارک من دلم ميخواهد دلي که از بي کسي غمگين است،هر کسي را مي تواند تحمل کند.هيچ ﮐس بد نيست. تنها خوشبخت بودن! درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند : در ادامه گفتم: خداي من، دقايقی بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغهء ديروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برايت بگويم و بگريم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ گفت: عزيز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودی، من آنی خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستی. من همچون عاشقی که به معشوق خويش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم. گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اينگونه زار بگريم؟ گفت: عزيزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آيد عروج می کند، اشکهايت به من رسيد و من يکی يکی بر زنگارهای روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اينگونه می شود تا هميشه شاد بود. گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟ گفت: بارها صدايت کردم، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيزتر از هر چه هست، از اين راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسيد. گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت: روزيت دادم تا صدايم کنی، چيزي نگفتی، پناهت دادم تا صدايم کنی، چيزی نگفتی، بارها گل برايت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برايم بگويی آخر تو بندهء من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردی. گفتم: پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندی؟ گفت: اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايی ديگر، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول شفايت می دادم. گفتم: مهربانترين خدا ! دوست دارمت ... گفت: عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
خدايا به خاطر همه عناياتی که به من داری ازت ممنونم.تو تمام لحظه های نيازم فقط خواستمت. ولي تو منوواسه هميشه ميخوای. توی اين لحظه های ترديد و تنهايی تنهام نذار. قدرت خواستن و رسيدن عطا کن. به اين وجود ناتوان و کمکم کن تا من بر زمان حكم برانم، نه آنكه گوش به فرمان بادا بادای ايام باشم ... کمکم کن تا پيش از آنكه مرا بفهمند به سوی دركشان گامها بردارم.
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان بگذری تا بشوی عاشقشان روز اول که از خاک سرشتند گلشان سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
نامردی پسرها قبل و بعد از ازدواج
قبل از ازدواج : کاری نداره متن قبلی رو ازپایین به بالا بخون من حدس می زنم از آواز آن همه سال و ماه هنوز بیت ساده ای از غربت گریه را به یاد دارم من خودم هستم بیخود آینه را روبروی خاطره مگیر هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است تنها شبی هفت ساله خوابیدم و بامدادان هزار ساله بر خاستم دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می کنم صبوری می کنم تا کلمات عاقل شوند صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملترشود صبوری می کنم تا طلوع تبسم,تا سهم سایه,تا سراغ همسایه... صبوری می کنم تا مدار,مدارا,مرگ... تا مرگ خسته از دق الباب نوبتم آهسته زیر لب ...چیزی,حرفی,سخنی بگوید مثلا وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت! هه! مرا نمیشناسد مرگ یا کودک است هنوز ویا شاعران ساکتند! حالا برو ای مرگ, برادر,ای بیم ساده ی آشنا تا تو دوباره بازآیی من هم دوباره عشق خواهم شد!
وقتی نیست نباید اشک بریزی
باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ….تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،
همین ها تو را میسازد…سنگت می کند درست مثل خودش !
باید یادت باشد حالا که نیست
اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند …میدانی؟
… آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.
فلک کور است ، صدای نعره ام در کوچه می پیچید در ادامه مطلب:
دلم گرم خداونديست... چه بخشنده خداي عاشقي دارم! برايت من خدا راآرزودارم
با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش .. از این دورویی خودم بیزارم
سلام عزیزم مرسی که اومدی
ازبس همه مطالب شده غمگین از جدایی و غصه و.....,با اجازه خواستم 1مطلبی بذارم حالاخنده نشدیه لبخندبیاره رولب ملت
ولی........., توش گلاب به روتون داره؛ از اونای که حالشون بده میشه تقاضامندم از خواندن ادامه مطلب خودداری کنند
این همه پست اینجاهست اونارو بخون عزیزم بالاخره از ما گفتن بعد ندوویی بری تو نظرات بگی: باراااان؟؟!!این چی بود گذاشتی؟
یکی از بچه ها میگفت:خدا نصیبتون نکنه خوندین؟.نظریادتون نره فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه
***
لبخندبزن!!!! عکاس مدام این جمله را تکرار میکند. اصلا برایش مهم نیست که در وجودت حتی یک بهانه برای شادمانی نداری..... اگر میخندم از اجبار عکاس است وگرنه من کجا خنده کجا.... پرستوی مهاجرم چرا ز لانه میروی / مسافر خسته من چرا شبانه میروی . . .
ای کاش فدک این همه اسرارنداشت/ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
شهادت بانوی دو عالم روخدمت شما دوستان عزیز تسلیت میگم.التماس دعا برای لحظاتی با دقت به نقطه سیاه وسط این عکس نگاه کنید (یعنی کاملا زل بزنید!) پس از مدتی خواهید دید که منطقه خاکستری دور آن نقطه، حذف میشود. جالب بود نه!؟ یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار. خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله … داداش…. خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی… آخه … کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!! ویندوز 8 با فشردن یک دکمه و بدون دیسک، مجددا نصب می شود
تصور کنید کامپیوتر شما کند شده یا ویندوز آن دچار اشکال شده است. رایجترین کاری که در این شرایط انجام میشود این است که برای نصب مجدد ویندوز، به دنبال دیسک ویندوز بگردید. دیسکی که معمولا جای مشخصی ندارد و همیشه پیدا کردن آن دردسر بزرگی است. اما مایکروسافت این مشکل را در ویندوز 8 رفع کرده و نصب مجدد ویندوز را با یک کلیک ساده و بدون نیاز به هیچ دیسکی، میسر کرده است. به نقل از زومیت؛ مایکروسافت نصب مجدد ویندوز را بسیار ساده نموده است. در واقع در ویندوز 8 دو گزینه پیش رو دارید. اول اینکه اگر سیستم شما کند شده است، میتوانید با نصب مجدد سیستمعامل خود، همه ایرادات را پاک کنید. این گزینه فایلهای اصلی شما را دستکاری نمیکند. گزینه دوم سیستم شما را به طور کامل پاک میکند. این حالت کامپیوتر شما را به صورتی که روز اول بوده باز میگرداند. اگر بخواهید این کارها را در ویندوز 7 انجام دهید، نیاز به دیسک ویندوز 7 دارید. اما در ویندوز 8 اینطور نیست و با استفاده از گزینه Reinstall Windows میتوانید ویندوز را مجددا نصب کنید. همه آنچه باید انجام دهید این است که گزینه General در قسمت Setting ویندوز را انتخاب کرده و عملیات مورد نظرتان را که در تصویر زیر نمایش داده شده، اجرا کنید.
* * * * * * *
عاشق باران که باشی
عاشق باران که باشی عاشق باران که باشی
آنقدر زمین خورده ام که بدانم نمی خواهم برخیزم
فردا ويروس رايانهاي "سانتا" كاربران مسنجرهاي "ياهو"، "اماسان" و "اياوال" را تهديد ميكند
آقا پسر در حال دویدن...
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
ڪه باهمه خـنـدیـدم...
برا همه مرهم بودم...
همه رو دلـدارے دادم...
نگراלּ همه شـدم...
به همه اهمیت دادم...
بغض خـیلیا رو به خـنـده تبـدیل ڪردم...
ولے هیچڪـس حـتے نفهمیـد تو دل من چے میگذره...
اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد.
شوخی که نیست , من شاه شطرنجم !!!
تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم .
آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم .
لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی ،
من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی.
زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد !
زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند !
” مـــن زانــــو نمــی زنــــم. . . “
به قدر .... و به کوثر.... به رضوان و طوبی....
به وحی الهی ... به قرآن جاری....
به تورات موسی .... و انجیل عیسی....
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای ، گدایان زهرا(س)....
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص ... امیرت مشخص
مکن دل دل ، ای دل ... بزن دل به دریا
که دنیا... که دنیا... که دنیا به خسران عقبی ، نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد
و این زندگانی فانی ، جوانی ، خوشی های امروز و اینجا......
به افسوس بسیار فردا ..... نیرزد.....
اگر عاشقانه هوادار یاری،اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش...
یقینا ... یقینا ... خریدار یاری...
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زار یاری؟؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را
و یا چون بقیه تو سربار یاری؟
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری .... بدان یار ، یاری
و پایان این بی قراری .... بهشت است.....
بهشتی ...... که سرخوش ز دیدار یاری.....
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را ... به مردم ، که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد ، شدیدا گرفته....
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است...
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لب های گرم علی یا علی اش...
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان ... سبحان ... سبحان ... مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش .... به جاه جلیلش...
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود ، شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب ، سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان...
تصادف مرد و زن زرنگ...
یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه.
وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه
- آه چه جالب شما مرد هستید!… ببینید چه به روز ماشینامون
مرد با هیجان پاسخ میگه:
- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف
بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه:
- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملنداغون شده ولی این
و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.
مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر
زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.
مرد می گه شما نمی نوشید؟!
زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه
- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !
بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!
خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت،
نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت...
هيچ وقت با اين دو نفر همصحبت نشو :
١)از خود متشکر ٢)وراج
هيچ وقت دل اين دو نفر رو نشکن :
١)پدر ٢)مادر
هيچ وقت اين دو تا کلمه رو نگو:
١)نميتونم ٢)بد شانسم
هيچ وقت اين دو تا کارو نکن :
١)دروغ ٢)غيبت
...هيچ وقت اين دو تا جمله رو باور نکن :
١)آرامش در اعتياد ٢)امنيت دور از خانه
هميشه اين دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
١)آرامش با ياد خدا ٢)دعاي پدرو مادر
هميشه دوتا چيز و به ياد بيار:
١)دوستاي گذشته رو ٢)خاطرات خوبت رو
هميشه به اين دو نفر گوش کن:
١)فرد با تجربه ٢)معلم خوب
هميشه به دو تا چيز دل ببند :
١)صداقت ٢)صميميت
اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست
با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن
و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
یادت باشه که :
در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی
آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد
رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند
ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد؟
تلاوت کرده با تدبیر
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
اگر عاشق
نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از عشق است…
تو آیا جمله میسازی؟
که فردا میرسد پیغام شادی!
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟
ز خود پرسیدهام در تو!
که عاشق بودهام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته میدانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته میخوانیقابل توجه مهندسین کامپیوتر !!!
ميگن آخه يعني چي شده؟
مهندس برقه ميگه: احتمالاً مشكل از مدارها و اتصالاتو سيم كشي هاشه.
يكي از اينا يه ايرادي پيدا كرده.
مهندس مكانيكه ميگه: نه بابا، مشكل از ميل لنگ يا پيستوناشه كه بخاطر كار زياد انحراف پيدا كرده.
مهندس شيميه ميگه: نه، ايراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگيشو از دست داده.
در اينجا ميبينن مهندس كامپيوتره ساكته و هيچ چي نميگه. بهش ميگن: تو چي ميگي؟
مشكل از كجاست؟ چيكارش كنيم درست شه؟
مهندس كامپيوتره يه فكري مي كنه و ميگه: نميدونم، ولي بنظرم پياده شيم، سوار شيم شايد درست شده باشه!!!
برای آنها تنها نشانه ی حیات؛
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی!
از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟ ...
:ادامه مطلب:
کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد
وااااااااااااااااای امروز تفلدمه
تفلد تفلد تفلدم مبارک
25655555544884تا کامنت
-تولدت مبارک خانومی
.
.
.
-شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید
وبلاگ یک پسر
آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند
1 کامنت
-حرف مفت نزن
(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته)
:ادامه مطلب:
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم، همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم…
شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود.
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه
"امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
خانهاي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوستهايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
هر کسي ميخواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست...
بر درش برگ گلي ميکوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مينويسم اي يار
خانهي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست ؟ "
(( فريدون مشيري ))
دلي که در بي اويي مانده است،برق هر نگاهي جانش را مي خراشد.
اما چه رنجي است لذت را تنها بردن و چه زشت است زيبايي را تنها ديدن و چه بدبختي آزار دهنده اي است
در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است .....
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند
یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .
:ادامه مطلب:
ایـن بــار چَشمـــانـَـم بـــاز بــود
کِـه تـو گُــم شــدی
پیـدایــت کـِــه کـــردم
...
در آغـــوش دیگــــری بـــــودی
دیگــر قـــاصِـدک هــا
بـِـه دَست مـــا نِـمیرسنــد! چـــون شَــرم دارنــد
پِیغــــام چَنــد نَفــــر را
بـه یـــک مَقصـــد ببـــَـــرنـــد!!
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی میپرسی؟
دختر: منو میبوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو میزنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟!
دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
.
.
.
بعد از ازدواج :
دلم شوریده در شور است
صدای خنده و آواز می آید
زکوی دلبرم امشب
صدای ساز می آید
دلم بی وقفه می لرزد
نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟
قدم لرزان به سوی کوچه می آیم
دو دستم را به روی یکدیگر
با حرص می سایم
خدایا ترس من از چیست؟
عروس جشن امشب کیست؟
صدای همهمه
با ورود شیخ عاقد میشود خاموش
صدای شیخ می آید :
عروس خانم وکیلم من؟
جوابم ده وکیلم من؟
صدای آشنایی بله می گوید
و مردم یکصدا با هم مبارک باد می گویند
خدای من صدای اوست!!!
صدای آشنای اوست!!!
دلم در سینه می افتد
برای مدتی ساکت
برای مدتی خاموش...
خدای من مبارک نیست
مبارک نیست
بگوئیدم دروغ است آنچه بشنیدم
بگوییدم دروغ است آنچه فهمیدم
نگار من عروس جشن امشب نیست
:ادامه مطلب:
كه با دستان من گندم براي ياكريم خانه ميريزد!
كه ميخواند مرا باآنكه ميداند گنهكارم!
دلم گرم است،ميدانم بدون لطف اوتنهاي تنهايم...
یه گدا رو میشناسم که هر چی خیابون شلوغ تر باشه این فلج تر میشه!
به سلامتیه دکتر شریعتی که هر چی جمله ی خفنه تو دنیا خودش گفت و رفت و واسه ما چیزی نذاشت
هر مطلبی به ذهنم خطور میکنه میبینم قبل من دکتر این جمله رو گفتن
خدایا چی دیدی تو سوسک که بهش بال دادی؟؟
نه واقعا واسم سواله
در من ندیدی، در اون دیدی اونوقت ؟؟!
هیچی مثل این مساله رو اعصاب من نمیره که : با یه نفرخداحافظی کنم، بعد هم مسیر بشیم... بعد کنار هم هی راه بریم... بعد من سرعتم رو کم و زیاد کنم که بیشتر از این ضایع نشیم!!!!
تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه !
رفتم جلو دستشویی دیدم یکی داخله منتظر شدم تا بیاد بیرون، وقتی طرف اومد بیرون یه مرد تقریبا 150 کیلویی از خانواده عروس بود،خلاصه رفتم تو دستشویی گلاب به روتون چشمتون روز بد نبینه یه کاری کرده بود به قطر تقریباً 5 اینچ و طول حدوداً 25 الی 30سانتیمتر، طوری که از اون سوراخه پایین نمیرفت.... نزدیک بود حالم به هم بخوره ... از دستشویی کردن پشیمون شدم... اومدم بیرون دیدم 2تا دختر منتظر دستشویی هستند... تا من اومدم بیرون، یکیشون زودی رفت تو . منم زود دور شدم .... لامصبا تا آخر عروسی هرجا منو میدیدن با انگشت منو به همدیگه و دوستاشون نشون میدادن... خدا نصیبتون نکنه تهمت ناروا بد چیزیه !!!
بعد ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه
***
فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین ارایشگر!
***
فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن
***
فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!
***
فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!
***
تعمیرات مدل ایرانی:
۱-درشو باز کردن و فوت کردن. ۲-کامل باز کردن و دوباره بستن
۳-محکم زدن(مثل به پشت کنترل تلویزیون).
***
فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)!
***
فقط در تهران که مردم شمال شهردر سال 2012میلادی و مردم جنوب شهر در سال 70 هجری قمری زندگی میکنن!
***
تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!
***
اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!
***
فقط یه ایرانی میتونه پیتزا رو با دوغ ,نوشابه رو با آبگوشت, سبزی رو با کوکوسبزی,
و کالباس رو با نون سنگک بخوره!
***
فقط یه ایرانی میتونه بره قشم لباس بیاره تو خونه بفروشه و بگه اینارو از دبی و ترکیه اوردم!
***
فقط یه ایرانی میتونه جلوی خودپرداز بانک با دیدن جمله لطفا منتظر بمانید استرس رو
با بیشترین فشار تحمل کنه و با نگاهی ملتمسانه به دستگاه تو دلش بگه
که اگه پول نمیدی جون هرکی دوست داری کارتم رو بده و بعد از دیدن جمله دستگاه
در حال شمارش وجه می باشد به ناگاه آرامش تمام وجودش رو فرا بگیره دقیقا مثل
فرود موفقیت آمیز هواپیما اونم در فرودگاه مشهد !!!
***
فقط یه ایرانی میتونه اول از دستشویی بیاد بیرون بعد زیپ و کمربندشو ببنده
ایران تنها کشوری هست که وقتی اینترنت قطع بشه بجای تماس با پشتیبانی باید به تقویم نگاه کنیم که ببینیم امروز چه روزی هست
فریاد دل محسن زهرا این بود / ای کاش در سوخته مسمار نداشت
کاش قلبم به قبرش راه داشت / کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
یا امیر المؤمنین روحی فداک
آه را در دل نهان کردی چرا ؟ / ماه را در گل نهان کردی چرا ؟
یا علی جان تربت زهرا کجاست ؟ / یادگار غربت زهرا کجاست ؟
تا ز نورش دیده را روشن کنم / بر مزارش شعله ها بر تن کنم . . .سبقت موتور گازی از بنز آخرین سیستم
روح بیمار طبیعت را – می فهمی
در دیار خشک
در میان سایه های تیره – در زنجیر
مرگ را می بینی
گاه بی تابی
گاه می خندی...
دراظطراب شب-به دنبال آغوش امنی میگردی
تا تن نازک شب زده ات را بسپاری به تنش
تا فراموش کنی...
منتظر می مانی
بر نگاه بی کلام پنجره – چشم می دوزی
شعر می خوانی...
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است
حالا اما
می خواهم اندکی بیاسایم
برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم چرا
زمین خورده ام
كارشناسان امنيت اينترنتي در مورد شناسايي ويروس رايانهاي جديدي خبر ميدهند كه خدمات مسنجر پركاربر در اينترنت را هدف گرفتهاست.
به گزارش سايت اينترنتي "پيسيورلد"، ويروس جديد با نام "سانتا" و يا ،IM.GiftCom.Allكاربران سه مسنجر پركاربر اينترنت يعني "ياهو مسنجر"، "ام اس ان مسنجر" و همچنين مسنجر "اي آي ام" شركت "اي او ال" را به بازديد از يك وب سايت آلوده هدايت ميكند.
شركت ارائهدهنده خدمات امنيت اينترنتي "آي ام لاجيك" در پي انتشار خبر شناسايي ويروس رايانهاي جديد اعلام كرد كه اين كرم اينترنتي ابتدا پيغامي را از طرف يكي از افراد موجود در فهرست دوستان اينترنتي كاربر در خدمات مسنجر ياد شده ارسال ميكند به گونهاي كه كاربر با مشاهده آن پيغام و مشاهده نام فرد ارسالكننده تصور ميكند كه پيغام را به راستي يكي از دوستان و آشنايان خود او ارسال كردهاست.
در اين پيغام يك ....
لينك اينترنتي به آدرس "?/"www.santaclaus.aol.com وجود دارد كه كليك كردن روي آن سبب باز شدن يك وب سايت آلوده و راهيافتن يك كد مخرب به رايانه كاربر ميشود.
به گفته "آرت گيلياند" مدير توليدات شركت "آي ام لاجيك"، ويروس "سانتا" از فنآوريهاي مخفي موسوم به "روت كيت" بهره گرفته و به همين علت نرمافزارهاي امنيتي سيستمعاملها و يا ضد ويروسهاي معمول قادر به شناسايي و توقف آن نيستند.
ويروس "سانتا" پس از اجرا شدن تمامي نرمافزارهاي امنيتي و ضد ويروس موجود در رايانه را غير فعال كرده و جستجوي هارد ديسك رايانه براي يافتن اطلاعات شخصي كاربر را آغاز ميكند و هرآنچه را كه بيابد، براي نگارنده خود ارسال ميكند.
كارشناسان امنيت اينترنتي همواره هشدار دادهاند كه كاربران "مسنجر"ها نبايد روي لينكهاي ناآشنا و مشكوكي كه به همراه پيغامهاي مسنجر ارسال ميشوند، كليك كنند. به روز نگاه داشتن نرمافزارهاي ضد ويروس نيز يكي از موارد ضروري براي مصون ماندن از تهديدات اينترنتي است.
به نقل از irna
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر : اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر : چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!!
یک خانوم جوان رهگذر : ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
.
.
.
.
.
دختر خانمی در حال راه رفتن…
رفیق دختر : آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…
یک رهگذر : دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟
یک پسر جوان رهگذر : ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!
من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |