ღموج درياღ


 

           

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

 

خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوســـت داشتن محضه

 

کنارم هستی و بازم ، بهونه هامو میگیرم

میگم وای ، چقدر سرده ،‌میام دستاتو میگیرم

 

یه وفت تنها نری جایی ، که از تنهایی میمیرم

 

از اینجا تا دم در هم بری ،‌ دلشوره میگیرم

 

فقط تو فکر این عشقم ، تو فکر بودن با هم

 

محاله پیش من باشی ، برم سرگرم کاری شم

 

میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم

 

تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری

 

تو هم از بس منو میخوای ، یه جورایی خودآزاری

 

یـــــه جـــــــورایـــــــــــــــی ، خــود آزاری

 

 

کنارم هستی و انگار ، همین نزدیکیاست دریا

 

مگه موهاتو وا کردی ، که موجش اومده اینجا

 

قشنگه ردپای عشق ، بیا بی چتر زیر برف

 

اگه حاله منو داری ، میفهمی یعنی چی این حرف

 

میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم

روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم

 

تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری

 

تو هم از بس منو میخوای یه جورایی خودآزاری

یه جورایی خودآزاری.......

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:همدم معین,کنارم هستی,معین,دوست دارم,حواسم نیست,عشق,دلم تنگ میشه,محض,خودآزاری,ساعت 7:57 توسط باران| |

 

  به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
           کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد

            بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
          هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد

            خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
               عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد

                                                                                               

نوشته شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:دوری,تمام,انتها,عشق,غمگین,رفتی,خداحافظ,داغ,دل شکسته,شاعر,عاقبت,ساعت 16:0 توسط باران| |


نامردی پسرها قبل و بعد از ازدواج

 

 

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
.
.

.


بعد از ازدواج :

 

کاری نداره متن قبلی رو ازپایین به بالا بخون

نوشته شده در جمعه 28 ارديبهشت 1391برچسب:ازدواج,پسردختر,دوست داشتن,عشق,خیانت,جدایی,کلک,ساعت 18:39 توسط باران| |

 

 

نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان.

می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت، نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 26 فروردين 1391برچسب:عاشقانه,غمگین,عشق,انتظار,خداحافظ,صندلی,مات و مبهوت,گیج,هدیه,داستان,تصادف,نیمکت پارک,عکس غمگین,موج دریا,ساعت 16:34 توسط باران| |

 

جای من خالی‌ست

جای من در عشق

جای من در لحظه‌های بی‌دریغ اولین دیدار

جای من در شوق تابستانی آن چشم

جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می‌گفت

جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت

جای من خالی‌ست

من کجا گم کرده‌ام آهنگ باران را؟!

من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟!

می‌شود برگشت

می‌شود برگشت و در خود جستجویی کرد

در کجا یک کودک ده‌ساله

در دلواپسی گم شد؟

می‌شود برگشت

تا دبستان راه کوتاهی‌ست

می‌شود از رد باران رفت

می‌شود با سادگی آمیخت

می‌شود کوچک‌تر از اینجا و اکنون شد

من بهار دیگری را دوست می‌دارم

جای من خالی‌ست

جای من در درس نقاشی

جای من در چشم‌های دختر خورشید

جای من در لحظه‌های ناب

جای من در نمره‌های بیست

جای من در زندگی خالی‌ست

می‌شود برگشت

اشتیاق چشم‌هایم را تماشا کن

می‌شود در سردی ِ سرشاخه‌های باغ

جشن رویش را بیفروزیم

دوستی را می‌شود پرسید

چشم‌ها را می‌شود آموخت

مهربانی کودکی تنهاست

مهربانی را بیاموزیم

مهربانی را هدیه دهیم

 

نوشته شده در دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:مهربانی,باران,رویش,کودک,عشق,دبستان,دوستی,شاخه های باغ,جشن,اشتیاق,چشم,تماشا,زندگی,لحظه های ناب,لبخند,ساعت 1:41 توسط باران| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - قالب وبلاگ