شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و
حیرت؛ او را، نظاره می کند !
استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف
خداوند!
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
در ادامه مطلب:
:ادامه مطلب:
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |